خلاصه ای روایت گونه از یکی از پر حرف و حدیث ترین عملیات های هوایی جنگ ایران و عراق، عملیات بغداد
خلاصه ای روایت گونه از یکی از پر حرف و حدیث ترین عملیات های هوایی جنگ ایران و عراق، عملیات بغداد
عملیات بغداد یکی از پر حرف و حدیث ترین عملیات های هوایی جنگ-عراق است، عملیاتی که پس از گذشت 40 سال همچنان روایتهای متعدد و بعضا متضاد از آن شنیده میشود. این عملیات در 30 تیر ماه 1361 صورت گرفت. روایات زیادی در مورد جزئیات این عملیات وجود دارد و من صرفا برخی موارد را ذکر خواهم کرد و صرفا به موارد کمتر پرداخته شده و البته طبق روایات خواهم پرداخت. عملیات بغداد به لحاظ ریسک عملیاتی یکی از خطرناک ترین ماموریتهای نیروی هوایی ایران بود. به پیشنهاد سیاست مداران قرار شد برای عدم تشکیل اجلاس جنبش عدم تعهد در بغداد ماموریتی توسط نیروی هوایی صورت گیرد. جنگنده ها باید حتما یک بار از روی آسمان بغداد عبور میکردند و پالایشگاه الدوره بغداد بر پوشش باید بمباران میشد. خلبانانی که این ماموریت را انجام دادند 1- محمود اسکندری خلبان 2- ناصر باقری کمک حلبانش 3- عباس دوران خلبان و 4- منصور کاظمیان کمک خلبانش. درطرح عملیاتی همه خلبانان معتقد بودند اول پالایشگاه زده شود
و سپس با سرعت از روی بغداد برای نا امن جلوه دادن شهر رد شوند. اما عباس دوران به برعکس آن معتقد بوده است که اول از روی شهر عبور کنند سپس پالایشگاه بمباران شود که طرح پر طرفدار تر پذیرفته میشود. هنگام عملیات و قبل از رسیدن به محدوده بحث کوچکی میان خلبانان دو جنگنده یعنی عباس دوران و محمود اسکندری بر سر ارتفاع پروازی در میگیرد، رادارهای عراقی با وجود ارتفاع بسیار پایین چند متری دو پرنده باز هم جنگنده ها را دیده بودند و عراقی ها آگاه شده بودند. اسکندری خواستار ارتفاع پایین تر بود و دوران گفته بود "چه کار کنم میفرمایید بروم زیر زمین پرواز کنم". اینجا اسکندری به کابین عقب خود میگوید این ماموریت گیلیمی است،اصطلاحی که اسکندری به کار میبرد که یعنی کلاه و گلیم خودمان را سفت بچسبیم. عمده خلبانان ایرانی در پیش از انقلاب پرواز تاکتیکی ارتفاع پست را بسیار تمرین میکردند و در ماه های ابتدای جنگ از تکنیک های پروازی رایج آنها بود و عمده آنها در سطحی بالا از این لحاظ قرار داشتند. اما اسکندری در میان این جمع باز در پرواز تاکتیکی ارتفاع پست در رده دیگری قرار داشت، به گفته خودش پرواز ارتفاع پست به این شکل را از بهرام ایکانی (از معروف ترین خلبانان شناسایی دوران جنگ که بعدا به جرم جاسوسی اعدام شد) یاد گرفته است. سیستم INS هواپیمای دوران از همان روی باند مشکل داشته است، اما این ماموریت برای بالا رفتن احتمال موفقیت طبق تشخیص کارشناسان نیروی هوایی نیاز به دو پرنده داشته است و اسکندری و باقری جنگنده ذخیره بوده اند، که جایگزین توانگریان شده بودند که از همان روی باند ابورت کرد. دوران با شجاعت پرواز را شروع و ادامه میدهد. پرواز و نفوذ به لایه های پدافندی دشمن آنهم پدافند پر تراکم بغداد نیازمند زمان بندی دقیق تشخیص اصولی و دقیق نقطه IP و نقطه گردش است و گردش باید به موقع از نقطه ای صحیح به سمت هدف صورت گیرد، زیرا شعاع گردش و منطقه درگیری با پدافند دراینجا اهمیت مضاعفی خواهد داشت. به جهت مشکل INS و تشخیص موقعیت دوران و کاظمیان کمی در اجرای دقیق طرح عملیاتی با مشکل مواجه میشوند که از جمله آنها مواجه سنگین تر با برخی لایههای پدافندی بغداد بود. هر دو هواپیما با پدافند سنگین مواجه میشوند. اسکندری بمبهای خود را روی پالایشگاه رها میکند و طبق طرح به سرعت و با ارتفاعی فوق العاده پایین از روی بغداد عبور میکند تا بغداد شهری ناامن جلوه کند،جنگنده اسکندری در حدی در ارتفاع کم پرواز میکرده است که خبرنگار BBC در گزارش این ماموریت نوشت که شخصا کلاه خلبان ایرانی را دیدهام، رگبار AAA عراقی به هواپیمای اسکندری برخورد میکند بدنه پر استقامت فانتوم در برابر گلوله ها در حدی مناسب مقاومت میکند که باعث تعجب خلبان و کمک خلبان میشود. اما گلوله هایی عبور میکند و ترکشهایی کمک خلبان را زخمی میکند(باقری اندکی گیج یا بیهوش میشود و سپس به راهنمایی اسکندری میپردازد)جنگنده احتمالا هدف موشک نیز قرار میگیرد و گلوله ای هم به صندلی نجات اسکندری برخورد میکند که بعدا معلوم شد اگر به هر علتی از هواپیما میپریدند، سیستم چتر نجات اسکندری احتمالا کار نمیکرد. اما دوران طبق برخی روایات هواپیمایش مورد اصابت موشک قرار میگیرد و کنترل هواپما کم کم از دست خارج میشود و دوران به اسکندری اطلاع میدهد که مورد اصابت قرار گرفته است. احتمالا جنگنده دوران موفق به بمباران پالایشگاه نشده است (برخی میگویند بمباران کرده است که از مجموع روایات به نظر صحیح نمیباشد). به عللی به بحث نپریدن دوران نمیپردازم. کاظمیان میپرد و بیهوش اسیر میشود. دوران هم با جنگنده در یک خیابان به زمین برخورد میکند. اسکندری با مهارت بسیار هواپیما پر آسیب خود و کمک خلبان را به ایران باز میگرداند.
هر دو کمک خلبان این ماموریت مانند خلبانان از بهترینهای کابین عقب بودند. آنها میفهمند که جنگنده دیگر هرگز به ایران باز نخواهد گشت.
این ماموریت به علت اینکه با مسائلی مخلوط شده است، میزان روایت های غیر دقیق از آن فراوان است، در حدی که گاهی از افراد مرتبط با ماموریت هم صحبتهای متضادی شنیده میشود.